اسماعیل صفائی اصل؛ رضامراد صحرایی
چکیده
دستور نقشگرای نظاممند نظریهای است بسیار قوی و آنقدر انعطافپذیر که به شاخههای مطالعاتی بسیار متنوعی، از جمله رشد زبان در کودک، زبانشناسی آموزشی، زبانشناسی رایانشی و زبانشناسی بالینی ورود میکند. یکی دیگر از کاربردهای پژوهشی نظریة یادشده «ردهشناسی زبان» است. شاخة مطالعاتی ردهشناسی ...
بیشتر
دستور نقشگرای نظاممند نظریهای است بسیار قوی و آنقدر انعطافپذیر که به شاخههای مطالعاتی بسیار متنوعی، از جمله رشد زبان در کودک، زبانشناسی آموزشی، زبانشناسی رایانشی و زبانشناسی بالینی ورود میکند. یکی دیگر از کاربردهای پژوهشی نظریة یادشده «ردهشناسی زبان» است. شاخة مطالعاتی ردهشناسی زبان در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند را «ردهشناسی نقشگرای نظاممند» یا بهاختصار «ردهشناسی نظاممند» مینامند. در این مقاله، تلاش کردهایم ضمن معرفی اجمالی کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا»، تصویری از ردهشناسی نظاممند به دست دهیم. بدینمنظور، ابتدا رویکردهای غالب در ردهشناسی زبان، یعنی ردهشناسی کلگرا و ردهشناسی جزءگرا، و نیز مطالعات انجامشده در چارچوب آن رویکردها را بهاجمال مرور کردهایم. در ادامه، موازی با فصلهای کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» به ذکر نکاتی کلیدی پیرامون ردهشناسی نظاممند پرداختهایم. از آن جا که هدف اصلی ردهشناسی نظاممند «دستیابی به تعمیمهایی تجربی» است، بخش عمدة معرفی ردهشناسی نظاممند در این مقاله به تعمیمهای ردهشناختی و «ردهشناسی ترتیب واژه» اختصاص یافته است.
رضا مراد صحرایی
چکیده
دربارة ماهیت دستور جهانشمول در بدو تولّد، دو دیدگاه کلی مطرح است که به دیدگاه واژگانگرا و دیدگاه درخت کامل معروفاند. طرفداران دیدگاه واژگانگرا، دستور جهانشمول را ناقص و بلوغ را عامل اصلی تکوین آن میدانند. اما پیروان دیدگاه درخت کامل، بر کامل بودن درخت زبانی کودک از بدو تولّد تأکید نموده و تعامل و درونداد را عامل فعالیت ...
بیشتر
دربارة ماهیت دستور جهانشمول در بدو تولّد، دو دیدگاه کلی مطرح است که به دیدگاه واژگانگرا و دیدگاه درخت کامل معروفاند. طرفداران دیدگاه واژگانگرا، دستور جهانشمول را ناقص و بلوغ را عامل اصلی تکوین آن میدانند. اما پیروان دیدگاه درخت کامل، بر کامل بودن درخت زبانی کودک از بدو تولّد تأکید نموده و تعامل و درونداد را عامل فعالیت و توسعة آن فرض میکنند. فرض قطعی هر دو دیدگاه این است که در فرایند رشد زبان، کودک مقولههای واژگانی را زودتر از مقولههای نقشی فرا میگیرد. پیامد طرح این ایدة مشترک، اعتقاد به عدم بازنماییِ گرههای نقشی مثل زمان/ تصریف، متممنما ، مبتدا و کانون در نحو اولیة کودک است. پژوهش حاضر، با بررسی طولی روند فارسیآموزی یک کودک فارسیزبان، به ارزیابی این ایدة مشترک پرداخته و با ارائة چندین شاهد قابلاعتنا نشان داده است که در فراگیری زبان فارسی، اولاً مقولههای نقشی همزمان با مقولههای واژگانی، و نه پس از آنها، فراگرفته میشوند و ثانیاً گرههای نقشی بهطور کامل در زبان کودک قابل مشاهده هستند و فعالیت مقولههای نقشی به حدی گسترده است که شواهدی از دسترسی کودک به ساخت اطلاع نیز قابل ارائه است.